خدایم این است!!

پیش از اینها فکر میکردم خدا

خانه ای دارد کنار ابر ها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج و بلور

بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق کوچکی از از تاج او

هر ستاره پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او آسمان

نقش  روی دامن او  کهکشان

رعد و برق شب طنین خنده اش

سیل و طوفان نعره ی توفنده اش

دکمه ی پیراهن او آفتاب

برق تیر و خنجر او ماهتاب

هیچ کس از جای او آگاه نیست

هیچ کس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر  بود

از خدا  در ذهنم این تصویربود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین

خانه اش در آسمان دور از زمین

بود ،اما میان ما نبود

مهربان و ساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت

مهربانی هیچ معنایی نداشت

... هر چه میپرسیدم از خود از خدا

از زمین از اسمان از ابر ها

زود  می گفتند این کار خداست

پرس و جو از کار او کاری خطاست

هر چه می پرسی جوابش آتش است

آب اگر خوردی جوابش آتش است

تا ببندی چشم کورت می کند

تا شدی نزدیک دورت میکند

کج گشودی دست ،سنگت می کند

کج نهادی پا ی  لنگت می کند

تا خطا کردی عذابت می دهد

در میان آتش آبت می کند

با همین قصه دلم مشغول بود

خوابهایم خواب  دیو و غول  بود

خواب می دیدم که غرق آتشم

در دهان شعله های سرکشم

در دهان اژدهایی خشمگین

بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم بی صدا

در طنین خنده ی خشم خدا ...

نیت من در نماز ودر دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می کردم همه از ترس بود

مثل از بر کردن یک درس بود ..

مثل تمرین  حساب و هندسه

مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ مثل خنده ای بی حوصله

سخت مثل حل صد ها مسئله

مثل تکلیف ریاضی سخت بود

مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا که یک شب دست در دست پدر

راه افتادیم به قصد یک سفر

در میان راه در یک روستا

خانه ای دیدیم خوب و آشنا

زود  پرسیدم پدر اینجا کجاست

گفت اینجا خانه ی خوب خداست

گفت اینجا می شود یک لحظه ماند

گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند

با وضویی دست ورویی تازه کرد

گفتمش پس آن خدای خشمگین

خانه اش اینجاست ؟اینجا در زمین؟

گفت :آری خانه ی او بی ریاست

فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان و ساده و بی کینه است

مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی

نام  او نور و نشانش روشنی

خشم نامی از نشانی های اوست

حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی شیرینتر است

مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست معنی می دهد

قهر هم با دوست معنی می دهد

هیچ کس با دشمن خود قهر نیست

قهری او هم نشان دوستی ست

تازه فهمیدم خدایم این خداست

این خدای مهربان و آشناست

دوستی از من به من نزدیکتر

از رگ گردن به من نزدیکتر

آن خدای پیش از این را باد برد

نام او راهم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود

چون حبابی نقش روی آب بود

می توانم بعد از این با این خدا

دوست باشم دوست ،پاک و بی ریا

می توان با این خدا پرواز کرد

سفره ی دل را برایش باز کرد

می توان در بارهی گل حرف زد

صاف و ساده مثل بلبل حرف زد

چکه چکه  مثل باران  راز گفت

با دو قطره صد هزاران  راز گفت

می توان  با او صمیمی حرف زد

مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند

با الفبای سکوت آواز خواند

می توان مثل علف ها حرف زد

با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان در باره ی هر چیز گفت

می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان و آشنا

تازه فهمیدم خدایم این خداست

این خدای مهربان و آشناست

دوستی از من به من نزدیک تر

از رگ گردن به من نزدیک تر

قیصر امین پور

بوی ماه مهر ماه مدرسه

دلم برای همه چیز تنگ شده.

برای صف بستن ها

...

پشت نیمکت ها نشستن

مداد مشکی و قرمز در دست گرفتن

غلط نوشتن...پاک کردن......پاک کن ...مداد تراش

جامدادی صورتی

زنگ تفریح

دویدن

بازی

آبخوری

لقمه ی نون پنیر و گردو

گچ و تخته سیاه

سطل قرمز کنار در  کلاس که میرفتیم کنارش مدادامونو میتراشیدیم

.

.

نمیگذارم  زندگی معصومیت کودکیم را ازم بگیرد.

دلم به دنبال نشاط کودکیم میگردد ولی روزی پیدایش میکنم که نه چندان دور نیست.

حالا باید هر چه زودتر دست به کار شوم .

باید آن را در دست بگیرم و به همگان عرضه کنم.

باید طعمش را بخاطر بیاورند آنها که فراموشش کردند.

من به این حس می بالم.

مهربانا به من عنایت کن.

همین.

 

 باز آمد بوی ماه مدرسه *** بوی بازی های راه مدرسه

بوی ماه مهر ماه مهربان *** بوی خورشید پگاه مدرسه

از میان کوچه های خستگی *** می گریزم در پناه مدرسه

باز می بینم ز شوق بچه ها *** اشتیاقی در نگاه مدرسه

زنگ تفریح و هیاهوی نشاط *** خنده های قاه قاه مدرسه

باز بوی باغ را خواهم شنید *** از سرود صبحگاه مدرسه

روز اول لاله ای خواهم کشید *** سرخ بر تخته سیاه مدرسه

حرف من با خدا!!!

خدایا برای همه کارهایی که نباید می کردم و کردم ازت معذرت می خوام

حرفهایی که نباید می گفتم و گفتم

حالا که دیگه شده چه کار کنم

خدایا بهم یک فرصت دیگه بده

بزار جبران کنم همه اون بدی ها رو

فرصت می خواممممممممممممممممممممم

خدایا بهم فرصت بدهههههههههههههههههههههههه

می خوام معنویت داشته باشم

می خوام همونی باشم که تو می خوای

فقط خودت می تونی کمک کنی

پس دست به کار شو خدا!!

معماری و فرهنگ بیرجند از نگاه معماران ایران

در اين چند روز بيرجند رويداد مهمي را بر خود ديده است . رويدادي که شايد بتواند مظلوميت و مقبوليت بافت تاريخي آن را بر سراسر ايران بفهماند .

اين رويداد مهم معماري اين بار در بيرجند رخ داد. کارگاه فهم معماري ايران از پنجره بيرجند با شکل گرفتن در خراسان جنوبي و بخصوص بيرجند براي ما بيرجندي ها ارمغاني خواهد داشت که حداقل آن قدرشناسي از فرهنگ و معماري اصيل بيرجند خواهد بود. ‏

حدو دو ماه پيش در پي تماس مسوول هماهنگي و ستاد خبري دبيرخانه کارگاه با دفتر روزنامه براي اولين بار اسم کارگاه فهم معماري ايران از پنجره بيرجند را شنيدم .‏

حضور 400 شرکت کننده در اين کارگاه گوياي اهميت آن است و ما به حکم بيرجندي بودن بايد بر خود بباليم که بافت تاريخي و معماري بيرجند با همه گمنامي اش نظر 400 معمار و متخصص را از سراسر ايران به خود جلب کرده است. ‏چهار روز از حضور ميهمانان و شرکت کنندگان در کارگاه مي گذرد. در اين چهار روز طي يک برنامه فشرده 4نقطه از بافت تاريخي بيرجند، درميان و خوسف ميزبان حضور اين ميهمانان بود . گزارش خبرنگار ما، حاکي از آن است که برنامه ها به صورت کاملا منسجم و از روي نظم است. برخلاف خيلي از همايش هاو مراسم ها تمامي بخش هاي برنامه سر موعد مقرر برگزار مي شود و شرکت کنندگان نيز علي رغم خستگي بسيار با صبر و حوصله و اشتياق در بخش هاي
برنامه حضور مي يابند. اساتيدی هستند که در جمع هاي صميمي و گروه هاي تفکيک شده مي نشينند و با نهايت تواضع به سوالات و ابهامات اعضاي گروه خود پاسخ مي دهند. ‏گزارشي که در ادامه مي خوانيم سه شنبه شب ساعت حدود 30/22 دقيقه در باغ اکبريه بيرجند تهيه شده است . همان زماني که شرکت کنندگان پس از چهار روز کاري سخت و بازديد هاي مکرر در نشست ادبيات معماري با حضور علي خدايي شرکت کردند و پس از آن با وجود خستگي زياد که کاملا در چهره ها مشهود بود با کمال صميمت و حوصله به گفتگو با خبرنگار روزنامه آواي خراسان جنوبي پرداختند. ماحصل اين گفتگورا مي خوانيم :‏

ابتدا از جواني که دانشجوي معماري است شروع مي کنيم زارعي و دوستش سلامتي ،مشترکا به سوالات ما پاسخ
مي دهند.

به عنوان اولين سوال در خصوص محل هايي که بازديد کردند از آنها پرسيدم .

 

 

 

ادامه نوشته

منتظر عقاب نباش

براي پرواز به آسمانها، منتظر نمان که عقابي نيرومند بيايد و از زمينت برگيرد و در آسمانهايت پرواز دهد. بکوش تا پر پرواز به بازوانت جوانه زند و برويد و بکوش تا اينهمه گوشت و پيه و استخوان سنگين را که چنين به زمين وفادارت کرده است، سبک کني و از خويش بزدايي، آنگاه به جاي خزيدن، خواهي پريد. در پرنده شدن خويش بکوش و اين يعني بيرون آمدن از زندانهاي اسارت .
دکتر علی شریعتی

باغ اکبریه و میهمانان کارگاه فهم معماری ایران

دیشب بعد از افتتاحیه کارگاه فهم معماری ایران از پنجره بیرجند رفتیم باغ اکبریه

اونجا چند نفر از اعضای هیات علمی صحبتای قشنگی در مورد بیرجند کردند

خیلی خوشم اومد

دستشون درد نکنه

انشاءا... که به میهمانان این کارگاه تو بیرجند خوش بگذره و با خاطره خوبی از شهر ما برند

خلاصه همشون خوش اومدند

کارگاه فهم معماری ایران از پنجره بیرجند افتتاح شد

کارگاه فهم معماری ایران از پنجره بیرجند روز گذشته با حضور 350 نفر از معماران، پژوهشگران و اعضای هیات علمی در سالن علامه فرزان بیرجند افتتاح شد. به گزارش خبرنگار ما، میهمانان این کارگاه بعد از افتتاحیه به باغ اکبریه بیرجند که یکی از باغ های ثبت شده در یونسکو است، رفتند تا پای سخنرانی 5 نفر از اعضای هیات علمی کارگاه با موضوع بیرجند شناسی بنشینند.

گفتنی است؛ اعضای این کارگاه امروز دوشنبه در قالب 5 گروه تا روز سی ام شهریور ماه جاری شهرهای بیرجند، فورگ، خور، خوسف و روستای بجد را بازدید خواهند کرد.

لازم به یادآوری است؛ معاون برنامه ریزی و بودجه استاندار، فرماندار بیرجند، مدیرکل سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان و جمعی دیگر از مسوولین نیز در این کارگاه حضور داشتند.

مگسی را کشتم !!!

مگسی را کشتم

نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بداست

نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

طفل معصوم به دور سرم می چرخید

به خیالش قندم

یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گندم

ای دوصد نور به قبرش بارد

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد

مگسی را کشتم

زنده یاد  حسین پناهی

گذری  بر نمایشگاه فروش پاییزه در بیرجند

برپایی همزمان نمایشگاه در سراسر کشور موجب حضور کمرنگ تولید کنندگان در نمایشگاه می شود

هر ساله روزهای پایانی شهریور مردم   درتب و تاب خرید لوازم مدرسه برای فرزندانشان هستند خیلی از والدین تاکنون دست نگهداشته اند تا نمایشگاه پاییزه باز شود و آن وقت اقدام به خرید برای فرزندشان کنند.

نمایشگاه پاییزه دوشنبه مصادف با 21 شهریور ماه در محل نمایشگاه بین المللی افتتاح شد که به مدت یک هفته دایر خواهد بود .

گزارش خبرنگار ما از اولین روز   بازگشایی نمایشگاه حاکی از آن است که نمایشگاه پاییزه امسال با استقبال خوب مردم روبه رو بود به طوری که  در همان ساعات ابتدایی بازگشایی   غرفه ها  مملو از مشتری   و در هر غرفه چند فروشنده برای  پاسخگویی   تلاش می کردند.

برخی از افرادی که خرید شان زیاد بود در گوشه ای از صحن نمایشگاه به عنوان نگهبان اقلام خریداری شده  نشسته   و  گویا منتظر سایر اعضای خانواده بودند.

جای غرفه ی نرم افزارهای کمک درسی در نمایشگاه خالی بود

جمعیت زیادی مقابل غرفه ای  که در صحن نمایشگاه، دفتر تعادلی توزیع می کرد به صف ایستاده بودند . مرد جوانی که خریدش از این غرفه تمام شده بود در پاسخ به سوال  خبرنگار ما مبنی به این که چرا نمایشگاه را برای خرید انتخاب کرده است گفت: بر اساس اعتمادی که به تخفیفات ارایه شده در نمایشگاه دارم تصمیم به خرید گرفتم. امیر آبادی  که حدود 40دفتر خریده بود از برخورد غرفه داران ابراز رضایت کرد و افزود: ظاهر نمایشگاه خوب است اما کاش تعداد غرفه ها را بیشتر می کردند .

او در ادامه می گوید:در نمایشگاه امسال غرفه های کفش خیلی کم بود ،عرضه  لوازم التحریر نیز کامل نیست وبهتر بود نرم افزارهای کمک درسی نیز در غرفه ای جداگانه  به نمایش گذاشته می شد.

مزیت حضور در نمایشگاه   فروش نقدی است

مخاطب بعدی ما غرفه داری بود که محصولات غذایی عرضه می کرد زاهدی که سومین بار است  در نمایشگاه های فصلی  شرکت می کند مزیت حضور در نمایشگاه را فروش نقدی می داند .

بنظر او استقبال مردم از نمایشگاه  کم بود   و اگر  اطلاع رسانی بیشتر صورت می گرفت شاید استقبال   بیشتر می شد.

وی همچنین از اینکه قبل از شروع نمایشگاه  فرصت مناسبی برای قیمت گذاری اجناس و نام نویسی غرفه داران در نظر گرفته نشده است احساس نارضایتی کرد.

کاش می شد شرکت تعاونی ها  با تخفیف غرفه ها را اجاره می کردند

به غرفه عرضه محصولات یک شرکت تعاونی روستایی  که صنایع دستی و محصولات بومی به  عرضه گذاشته نیز سری میزنیم خانمی که در این غرفه پاسخگوی بازدید کنندگان بود گفت: کاش برای شرکت تعاونی ها هزینه غرفه دریافت نمی شد یا حداقل یک تخفیف در نظر می گرفتند.

در نمایشگاه عرضه لباس گرم بسیار کم است

از خانمی که دست فرزند کوچکش را گرفته و در راهرو قدم می زند می پرسم آیا توانستید چیزی بخرید که او در پاسخ سوالم گفت: برای پسرم به دنبال یک لباس گرم وخوب  هستم اما هرچه می گردم آنچه را که می خواهم نمی یابم هواکم کم دارد سرد می شود اما در نمایشگاه عرضه لباس گرم بسیار کم است.

او ادامه می دهد: چندوقت است که منتظرم نمایشگاه باز شود و از اینجا خرید کنم اما حالا نتوانستم لباس مورد نظرم رابرای فرزندم انتخاب کنم.

مرد  جوان دیگری  که بیرون از سالن نمایشگاه ایستاده بود نیز گفت: فقط توانستم چندبسته ماکارانی وکمی پسته بخرم . نمایشگاه امسال در بخش پوشاک و لوازم التحریر نسبت به سال گذشته تنوع کمتری داشت .

پسر بچه ای که گویا والدینش کیف کوله پشتی برایش خریده بودن همانطور که  خوشحال و خندان راه می رفت   گفت : من از کیفی که خریدم راضی هستم هم رنگش قشنگ است و هم مدلش .

در جای دیگری از نمایشگاه به سراغ فروشنده کفش می روم او از وضعیت غرفه اش احساس رضایت کرد وگفت تمام امکاناتی که لازم داشتم برایم فراهم است. و ازفروشم در نمایشگاه نیز رضایت دارم.

 

عرضه اجناس با ده درصد تخفیف در نمایشگاه پاییزه

در پایان با رییس مجمع امور صنفی شهرستان بیرجند نیز به گفتگو پرداختیم .یزدانش شناس با بیان اینکه نمایشگاه پاییزه امسال در چند بخش از جمله پوشاک، کیف و کفش، مواد غذایی ، لوازم التحریر، مواد پروتئنی و لوازم آرایش و بهداشتی افتتاح شده  است گفت: اجناس این نمایشگاه با ده درصد تخفیف نسبت به بازار عرضه می شود.

وی حضور تولید کنندگان در نمایشگاه امسال را کم رنگ دانست وافزود:دلیل این امر هم برپایی نمایشگاه ضیافت در فاصله زمانی کم از این نمایشگاه است و هم برپایی همزمان نمایشگاه های پاییزه در سطح کشور می باشد.

رییس مجمع امور صنفی بیرجند اضافه کرد: برپایی همزمان نمایشگاه های پاییزه در سراسر کشور باعث می شود که تولید کنندگان به دنبال بازار هدف بهتر باشند لذا به شهرهایی که فروش بیشتر احساس می شود می روند.

استقبال مردم در ساعات ابتدایی بازگشایی نمایشگاه خوب بود

 

وی ضمن ارزیابی استقابل مردم در ساعات ابتدایی گشایش نمایشگاه گفت: به تمام غرفه داراندرخصوص ارایه اجناس با کیفیت تذکرات لازم داده شده است و بازرس مجمع و کارشناسانبازرگانی نیز بر این امر نظارت کافی را دارند.

یزدان شناس از وجود 130 غرفه پوشاک، 30 غرفه کیف و کفش ، 18 غرفه لوازم التحریر، 4 غرفه مواد غذایی 25 غرفه موادشوینده، 14 غرفه مواد پروتئینی ، 12 غرفه چینی و بلور  و 8 غرفه خرازی و پلاستیک  در نمایشگاه خبر داد.

بنا بر این گزارش در دست  بازدید کنندگانی که از درب نمایشگاه خارج می شدند بیشتر مواد غذایی ، کیف و کفش و دفتر مشاهده می شد.

در حاشیه این نمایشگاه می توان به حضور برخی بانکها اشاره کرد که از نمایشگاه قبل هنوز مانده بودندو مردم را در امور بانکی راهنمایی می کردند . همچنین صفی از اتومبیل هایی که در بیرون از نمایشگاه به دنبال محلی برای پارک می گشتند نیز قابل توجه بود.

گفتنی است نمایشگاه فروش پاییزه در بیرجند که از دوشنبه 21 شهریور گشایش یافت به مدت یک هفته  صبح ها از ساعت 9 الی 5/12 و عصر از ساعت 5/4 الی 5/9 شب به روی بازدید کنندگان باز خواهد بود

 

 

ما نمي خواهيم گريه كنيم چشم ها مي بارند  

       

    ما نمي خواهيم گريه غم برگونه ها نشيند

    چشم ها مي گريند

    ما نمي خواهيم چهره ها سيلي خورند

    روزگارسيلي مي زند

    ما نمي خواهيم رنگ سرخ شوق ازلبهابرداشته شود

    مزدوران رنگ غم مي آفرينند

    ما دوست نداريم درمرداب نيستي غرق شويم

    جفاي ياران غرقمان ميكند

    ما دوست نداريم به خنده روي غم بپوشانيم

    امازمانه دادخواهي ميكند

    ما دوست نداريم درپي جدايي بگرديم

    اما تقديررقم ميزند سرنوشت را

برگرفته از سایت

پسرک چسب فروش!!!!!

تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم 

باز نه زخمهای من خوب میشود 

نه زخمهای تو ...

غم دلدار

يك چشم من اندر غم دلدار گريست
چشم دگرم حسود بود و نگريست
چون روز وصال آمد او را بستم
گفتم نگريستي نبايد نگريست


خدااااااااااااااااااااااااااااا


رهگذر 

 

گیج ز هر عابر و هرکس 

 

پرسید: 

 

پس خدا کو نکند گم شده است؟!! 

 

همه از پرسش او سخت 

به خود لرزیدند.

..

چشمانم را مي بندم،

 اينجا پر از روياست،

بيرون اين چهارديواري

، بيرون اين پنجره‌هاي آهني،

«كابوس» است كه «رويا»وار فريبم مي‌دهد و من ...قرص‌هاي ايمانم را خورده ام.....

برگرفته از یک وبلاگ

دکتر تقی زاده به پیام نور خراسان رضوی رفت

امروز شندیدیم که دکتر ابراهیم تقی زاده رییس سابق دانشگاه پیام نور خراسان جنوبی رفت به پیام نور خراسان رضوی

این انتصاب از یک جهت خوشحال کننده و از طرفی هم ناراحت کننده بود.

آخر دکتر برای دانشگاه پیام نور خراسان جنوبی خیییییییییییییییلی زحمت کشید

دستش درد نکنه

 هر چند تا ایشون اومد پیام نور ما فارغ التحصیل شدیم

اما خداییش پیام نور بیرجند رو از این رو به او رو کرد

خدا حفظش کنه و هر کجا می ره موفق باشه

امروز یک روز خوب

امروز جمعه است مامان و بابا و محسن رفتن برزج

من و آبجی زهرا موندیم چون ظهر باید میومدم دفتر نتونستم باهاشون برم 

حیف شد دوست داشتم امسال موقع برداشت گردو باهاشون باشم و چند تا عکس خوب برای روز نامه بگیرم

خوب نشد دیگه

اما رفتیم بازار

امروز مثل اون سالهایی که می رفتم برای مدرسه کیف و کفش می خریدم رفتیم بازار

چه حس خوبی بودم کلی تو مغازه ها گشتم تا بالاخره اون کیفی که می خواستم خریدم

همونی که توی تمام دوران تحصیلم آرزوشو داشتم

حالا تونستم با بخرم

خدا رو شکر

ولی حیف که مدرسه نمی رم دیگه

آن کس که نداند

آن کس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند

آن کس که بداند و نداند که بداند بیدار کنیدش که بسی خفته نماند

آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند

آن کس که داند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند

اما در دنیای امروز و در اطراف ما در بیشتر اوقات وضع جور دیگری است:

آنکس که بداند و بداند که بداند باید برود غازبه کنجی بچراند

آنکس که بداند و نداند که بداند بهتر برود خویش به گوری بتپاند

آنکس که نداند و بداند که نداند با پارتی و پول خر خویش براند

آنکس که نداند و نداند که نداند بر پست ریاست ابدالدهر بماند

!!!!!! آیا از ماست که بر ماست؟؟؟؟

اين دود سيه فام كه از بام وطن خاست از ماست كه بر ماست
وين شعله سوزان كه بر آمد ز چپ و راست از ماست كه بر ماست
جان گر به لب ما رسد از غير نناليم که از ماست كه بر ماست

از ماست که بر ماست

 

روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست

واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست

بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:

«امروز همه روی زمین زیر پر ماست،

بـر اوج فلک چون بپرم -از نظـر تــیز-

می‌بینم اگر ذره‌ای اندر ته دریاست

گر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبد

جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست.»

بسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسید

بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست:

ناگـه ز کـمینگاه، یکی سـخت کمانی،

تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست،

بـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوز

وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست،

بر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهی

وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست،

گفتا: «عجب است! این که ز چوب است و ز آهن!

این تیزی و تندیّ و پریدنش کجا خاست؟!»

برگفته از وبلاگ گریز

نیم نگاهی به رمضان امسال در خراسان جنوبی

 

 

 

 

 

  بر سفره رمضان نشستيم و از خوان آسمانى خداوند لقمه هاى راز بر گرفتيم ؛ بال در بال ملايك به ملكوت پرواز كرديم .در ماه صيام گرسنگى و تشنگى را تجربه كرديم . دهان ، چشم ، گوش و فكرمان را از شبهه ها برحذر داشتيم . پاكى را در همه اعضا و جوارح خويش جارى كرديم. به صفت پارسايان اراسته شدن ، عرصه و مجال مى طلبد و حضرت حق اين عرصه و مجال را در رمضان فراهم آورده است .

از كجا  باید شروع كرد،از اينكه اين ماه با تمام رازهاي پنهانش،با تمام سحرهاي زيبايش،با تمام نجواهاي يا رب يا رب دلنلوازش،با تمام الغوث الغوثهاي شبانه‌اش و با تمام اللهم اسئلك دعاهاي سحري اش آمد و بدون اينكه ،من فقير كوي دوست بهر‌ه‌اي از آن برده باشم، دارد تمام می شود.
سلام و وداع ما با تو اي ماه مبارك نه از روي ملامت و دلتنگي است،ترك روزه تو نه از خستگي و انزجار است، بلكه با محبت قلبي و شوق ذاتي به ناچار با تو وداع خواهيم كرد .

 

حال و هوای خراسان جنوبی در رمضان امسال

 

رمضان امسال هم گذشت ،امسال رمضان در استان خراسان جنوبی حال وهوای دیگری داشت ، حال که رمضان رو به پایان نهاده باید یادی کرد از همه دست اندرکارانی که در این ماه بر آن بودند تا خراسان جنوبی را بیش از پیش معنوی کنند.

باید خسته نباشید گفت به مسوولینی که در پارک توحید سی روز قرائت دسته جمعی تلاوت قرآن را با حضور قاریان برجسته مصری برگزار کردند و کسانی که بانی برگزاری مراسم باشکوه شبهای قدر در پارک آزادگان بودند. همچنین از برگزار کنندگان کرسی های تلاوت نور در مساجد استان باید یاد کرد.

دفتر امام جمعه  بیرجند نیز در این سی شب هر شب با یک قشر از جامعه استان دیدار و ضمن برپایی ضیافت افطاری به بررسی مشکلات آنان پرداختند.

مسوولین کمیته امداد امام خمینی (ره) هم که طرح بزرگ اطعام ایتام و حامی یابی را در استان برگزار کردند خسته نباشند.

به مسوولین سازمان بهزستی استان که به منازل مددجویان سرکشی کردند و ضمن دلجویی از آنان با توزیع سبد غذایی لبخند رضایت بر لبانشان نهادند خدا قوت می گوییم .

به همشهریانی که در شب های ماه مبارک بخصوص شبهای قدر با اهدای خون بیماران نیازمند را از یاد نبرند نیز دست مریزاد باید گفت.

یادی هم از روزه داران نوع دوست استان   باید کرد که رنج مسلمانان قطحی زده سومالی را در این ماه مبارک دریافتند و با اهدای هدایای نقدی و غیر نقدی موجب شدند خراسان جنوبی در ارسال کمک به سومالی مقام اول کشوری را به خود اختصاص دهد .

ورزش دوستان و ورزشکارانی که در این سی شب جام رمضان داشتند و تیم هایی که صعود کردند نیز خسته نباشند.

 

همایش خیرین سلامت و 350 میلیون تومان کمک نقدی به مرکز شیمی درمانی خاطره ای زیبا از رمضان امسال

 

رمضان امسال یک خصوصیت دیگری هم داشت و آن این بود که در کنار جشن گلریزان که هر ساله برگزار می شد خراسان جنوبی اولین همایش خیرین سلامت را برپا کرد و350 میلیون تومان هم هدیه خیرین به مرکز شیمی درمانی بود.

در کنار همه این امور باید از دولتمردانی که در هفته دولت در گوشه گوشه استان ، در شهرها و روستاهای دور مشغول افتتاح پروژه هستند یاد کرد و خسته نباشید گفت.

به روستاییانی که در این گرمای تابستان هم محصولاتشان را برداشت کردند و هم تکلیف شرعیشان را ادا نمودند نیز باید گفت  : طاعات و عباداتان مورد قبول حق.

همچنین  امید است عبادت سه روزه دانش آموزانی که در دو مسجد شهرستان بیرجند به اعتکاف نشستند نیز مورد قبول درگاه خداوند قرار گیرد.

63 سال سن دارم و در تمام عمر حتی یک روز هم روزه ام را نخورده ام

 

با چند نفر از همشهریان گفتگو کردیم و از آنان خواستیم که بگویند رمضان امسال بر آنان چگونه گذشت : خانم کارمندی در این باره گفت: با وجود طولانی بودن روزها و گرمی هوا اما خوب گذشت ، باعث شد که به کم خوردن عادت کنیم از لحاظ معنوی هم خیلی خوب بود مخصوصا  شب های قدر آن .

پیرمردی که مشغول حمل آجر و مصالح ساختمانی است می گوید: 63 سال سن دارم و در تمام عمر حتی یک روز هم روزه ام را نخورده ام. وی در خصوص ساعت کارش در ماه مبارک رمضان گفت: سحر بعد از اینکه اذان می دهند و نمازم را می خوانم سر کار حاضر می شوم و از طرفی هم ساعت 12 ظهر تعطیل کرده و به کارهای متفرقه در خانه ام می پردازم.

جوانی 22 ساله که در مغازه قنادی  مشغول کار است در مقایسه رمضان امسال با سالهای قبل می گوید: قبل از شروع ماه مبارک اضطراب زیادی داشتم که چگونه می توانم در این روزهای گرم روزه بگیرم اما   خوشبختانه رمضان خوبی را پشت سر گذاشتم فقط وقتی که دیگها ی آبنبات سازی  در مغازه روشن می شد احساس تشنگی زیاد می کردیم.

خانم خانه داری هم در این باره گفت: علی رغم اینکه تصور می شود کارهای خانه در ماه رمضان کمتر است اما استرس بیشتر داشتم اینکه چه غذاهای را در وعده سحر و افطار برای خانواده درست کنم که هم مفید باشد وهم مقوی . از طرفی شبهایی که میهمان دعوت می کردیم خیلی خسته می شدم و اینکه نمی توانستم مزه غذاها را قبل از افطار بچشم برایم اضطراب آور بود.

امید است در پایان این ماه همه با دستی پر از میهمانی خدا برگشته و توفیق روزه داری در  سال های آینده را داشته باشیم.

خدا حافظ اي ماه رحمت،
خدا حافظ اي ماه پر سر و راز،
خدا حافظ اي ماه رمضان .

 

 

نیایش !!!!

... هر وقت عزمم را جزم کردم و آماده و مصمم ایستادم به نماز رو به روی تو و مناجات با تو !

 خواب را فرستادی سراغم و حال مناجات را از من گرفتی .

 هر وقت گفتم دیگر بعد از این اوضاعم را درست می کنم.

 گفتم می روم آنجاهایی که اهل توبه و انابه می روند یک اتفاقی افتاد یک اتفاقی که نگذاشت به خدمت تو درآ یم مولای من !

شاید مرا از درت رانده ای شاید از بندگی ات دورم کری شاید دیدی من حق خدایی تو را به جای نمی آورم تبعیدم کرده ای شاید دیدی به تو پشت کرده ام خشمگین شده ای شاید دیدی حرفها و کارهایم مثل دروغگو ها شده مرا انداخته ای دور !

شاید دیدی شکر همان نعمتهایی که دادی هم نمی کنم دیگر محرومم کردی شاید دیدی دور و بر دانایان نمی گردم برای همین رهایم کردی شاید مرا میان بی خبرها و دنیادوست ها دیدی به همین دلیل ، از مهربانی ات نا امیدم کردی شاید دیدی دور و بر خوش گذران ها می پلکم حساب مرا هم با آنها یکی کردی شاید هم دورم کردی

 چون نمی خواهی صدایم را بشنوی شاید این مکافات گناهان من است یا مجازات بی حیایی هایم ولی اگر ببخشی ، چیزی نمی شود قبل از من خیلی ها را بخشیده ای

وداع با رمضان

آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
پی نبردیم به زیبایی راز رمضان

 
هر چه جان بود سپردیم به آواز خدا
هر چه دل بود شكستیم به ساز رمضان


سر به آیینه «الغوث» زدم در شب قدر
آب شد زمزمه راز و نیاز رمضان


دیدم این «قدر» همان آینه «خلّصنا»ست
دیدم آیینه‌ام از سوز و گداز رمضان


بیش از این ناز نخواهیم كشید از دنیا
بعد از این دست من و دامن ناز رمضان


نكند چشم ببندم به سحرهای سلوك
نكند بسته شود دیده باز رمضان

 
صبح با باده شعبان و رجب آمده بود
آن كه دیروز مرا داد جواز رمضان

 
شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع
خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان

برگرفته از وبلاگ عشق علیه السلام

قصه توبه از توبه های شکسته

دوباره دست نوازشگری میان طوفان گناهان مرا به آغوش رحمت خود خواند.

کمیل آغازگرتجلی جلوه ی جانانه ی نیایش در لحظات آسمانی مهمانی رجب بود.

ضیافتی که دعوت نامه اش را فرشتگان با امضای حسین تقدیمت کرده اند.

بیگانه ای که غبار معصیت را در جویبار زلال مناجات علی شستشو داده و شکوه ی درد غفلت را در دامان صبر زینب فریاد می کند.

رویای سحر آمیز عاشقی در جامی از اشک های شبانه ندامت وحسرت با زمزمه ی الهی العفو در لحظات روحانی ورود به  حریم اسرار ازل تحقق می یابد.دقایق پایانی میان سوز و گداز وصال ،تداعی گر شرح قصه ی توبه از توبه های شکسته است!!!!!

اما آنچه بدرقه ی دلتنگی ات در شام غریبان محفل گوهر یاد معشوق می شود،مروارید هایی است که از صدف گنجینه ی دلت ،به دنبال ندای لبیک استجابت براقلیم جمال وجودت می درخشد.

لیکن افسوس و هزاران افسوس !!! کلید مقصود رهایی از حکایت من شرالوسواس الخناس خیلی زود در پس کوچه های غفلت میان ظلمت ابدی معاصی خلیفه الله گم می شود......

برگرفته از یک وبلاگ

دلم درد می کند !!!!

دلم درد میکند...

انگار خام بودند،

رویاهایی که به خوردم داده بودی...

آوا 15 ساله شد !!!!!

دیشب برای تولد روزنامه مون جشن گرفتند آوای خراسان جنوبی ۱۵ ساله شد

خیلی خوب بود خانواده بزرگ آوا دور هم شدند و تجدید میثاق کردند

حاج آقا کمی صحبت کرد، آقای اصغری خاطره تعریف کرد، آقای زرین پناه هم از گذشته ها گفت و آقای سلیمانی هم چند پیشنهاد داد

از آخر علی آقا پسر ارشد حاج آقا کیک رو برید و بین همه تقسیم کرد

خلاصه شب خوبی بود خوش گذشت !!!!!

بدرک که باران نیاید!!!

به درک که باران نیامد

 

خودم

 

با همین چشمهایم

...

حافظه ی کوچه پس کوچه های قلبم را

 

از بی‌ عابری

 

خواهم شست...