خدااااااااااااااااااااااااااااا
رهگذر
گیج ز هر عابر و هرکس
پرسید:
پس خدا کو نکند گم شده است؟!!
همه از پرسش او سخت
به خود لرزیدند.
..
چشمانم را مي بندم،
اينجا پر از روياست،
بيرون اين چهارديواري
، بيرون اين پنجرههاي آهني،
«كابوس» است كه «رويا»وار فريبم ميدهد و من ...قرصهاي ايمانم را خورده ام.....
برگرفته از یک وبلاگ
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۰/۰۶/۱۸ ساعت 17:4 توسط خبرنگار
|
بارالها