شما یادتون میاد؟؟؟؟؟
شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت
پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت
برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ… !
اون موقعا تلویزیون ما سیاه و سفید بود چقد موقع شروع این برنامه خوشحال می شدم یک بالشت کوچک داشتم می ذاشتم زیرسرم و جلوی تلویزیون آماده باش بودم
چقد مریم و زهرا مون که درس می خوندن هی می گفتن صدا رو کم کن و من لجبازی می کردم ...
اما حالا حتی حوصله یک دقه تلویزیون دیدن رو ندارم ...
مهر صد آفرین رو که تو دفتر می گرفتم خوشحال می یامدم خونه اول کیفم را باز می کردم با مامانم نشون می دادم
بعد پزش را تا دفعه بعد هی به این و اون می دادم
چه دلخوشی هایی داشتم
....
از این کارت ها بیشتر محسن و مسعودمون داشتن
ولی من خیلی از این بازی که می کردن بدم می یادم هر وقت محسن مون منو اذیت می کرد تهدیدش می کردم که کارتا و می ندازم بیرون بعد آدم می شد.....
یادش بخیر این دفترها همیشه اول مدرسا که بود مامانم کلی دفتر می خرید و من هی ذوق داشتم دفتر 100 برگ بردارم اولش که
ایقد خوش خط می نوشتم خط کشی می کردم
اما آخرش تو هر صفحه 4 کلمه می نوشتم تا سریعتر تموم بشه و برم سر وقت یک دفتر نو ...
یادش بخیر
پسر شجاع
ایکیوسان
حنا دختری در مزرعه
هاج زنبور عسل
بیشتر از من مامانم این برنامه ها رو خیلیییییییییییییی دوست داشت

خاطرات کودکی
من با خواهرزادم با هم هم کلاس بودیم همیشه وقتی آخر هفته می یامد خونمون اولین سوالی که ازش می پرسیدم این بود که درستون کجاست ؟
یادش بخیر من از اون خوش خط تر و درس خون تر بودم البته تو کار خونه اون از همه زرنگ تر بود
ولی همیشه باهم دعوا می کردیم سر چیزای خیلیییییییییییییی مسخره مثل پاک کن مدادقرمز خوشرنگ
اون باباش همیشه براش لوازم التحریر شیک می خرید من هم می خواستم مثل اون داشته باشم .....
یاد دعواهای بچگی بخیر
جنت بازی
خاله بازی
... چه زود گذشت

خاطرات کودکی
این یک فیلم خارجی بود که مرد نجار یک ورودجک داشت و تنهایش رو با اون سر می کرد چقدر این فیلم رو دوست داشتم

خاطرات کودکی
بازی منچ رو اولین بار فرشته آبجی فاطمه م داشت وقتی که کوچولو بود هر وقت می رفتم خونه شون باهم بازی می کردیم
- خاطرات کودکی
یاد همه خاطرات کودکی بخیر
....









بارالها